تعداد بازدید : 772289
تعداد نوشته ها : 1470
تعداد نظرات : 17
روی صدام را کم کردیم!چند ماهی بیشتر از جنگ نگذشته بود. در این مدت خلبانان تیزپرواز ارتش جمهوری اسلامی ایران امان دشمن بعثی را بریده بودند. آنها مرتب مواضع نظامی و اقتصادی عراق را بمباران می کردند و آسمان عراق جولانگاهی برای عقابان تیزپرواز نیروی هوایی شده بود. در این مدت دیده نشد که حتی یک خلبان به خاطر ترس از پدافند پرحجم عراق، ماموریت خود را نیمه تمام رها کرده و برگردد. در این زمان ما در پایگاه ششم شکاری بوشهر بودیم. یکی از روزها یکی از خلبانان شجاع کشورمان به قصد بمباران پالایشگاه بصره به پرواز درآمده بود، ولی در راه بازگشت مورد اصابت دو تیر موشک زمین به هوای سام 3 و سام 6 قرار گرفته و در خ
جنگ تحمیلی تازه آغاز شده بود. در نخستین روز جنگ، تهاجم کوبنده هواپیمای شکاری بمب افکن نیروی هوایی علیه هدف های گوناگون در عمق خاک عراق، پاسخی به حملات هوایی کور دشمن بود. من نیز به عنوان یکی از رزمندگان جبهه نور، هر روز در ماموریتی علیه دشمن باطل شرکت می کردم. یکی از روزها به من ماموریت داده شد تا همراه یکی دیگر از خلبانان، تاسیسات نظامی دشمن در منطقه نوپیران عراق را بمباران کنیم. بعلاوه من ماموریت داشتم که پس از بمباران هدف، از هواپیمای شماره 2 جدا شده و به تنهایی به شناسایی بصری پادگان زاخو پرداخته و نتیجه را برای طرح ریزی حملات بعدی گزارش کنم. به سمت دشمن پرواز کردیم و آن جا را بمباران کردی
خاطره ای از سرتیپ خلبان "مسعود اقدام":برای حفظ امنیت کشتیرانی در خلیج فارس، قسمت عمده حملات فانتوم های پایگاه ششم علیه بصره و حومه آن بود؛ چرا که عراقی ها از پایگاه شعیبیه و پایگاه های دریایی خود اقدام به حمله به کاروان های دریایی ایران به وسیله موشک کرم ابریشم می کردند.لذا تصمیم بر این شد که این سایت منهدم شود و کار انهدام آن توسط فانتوم های پایگاه ششم صورت پذیرد. هدف انهدام سه سایت موشک کرم ابریشم نزدیک پایگاه شعیبیه بود. همان طور که عنوان شد عراقی ها از این سایت ها برای حمله به کشتی هایی که از بندر امام خمینی حرکت می کردند استفاده می نمودند. برای این منظور یک فروند فانتوم ئی با خدمه سروان ی
پس از انجام موفقیت آمیز یک ماموریت ضربتی علیه تاسیسات نفتی کرکوک، با خوشحالی فراوان درحال بازگشت به کشور بودم. سایر همراهان نیز به ترتیب و در فواصل چند کیلومتر از یکدیگر، جلوتر از من درحال پرواز بودند. تاکتیک مناسبی که جهت حمله غافلگیرانه به هدف (به صورت هجوم همزمان از چهار جهت) طراحی شده بود، به نحو مطلوبی موثر افتاده بود و البته دقت و مهارت خلبانان در اجرای مانورها نیز تاثیر به سزایی در کسب موفقیت ها داشت.در راه بازگشت به پایگاه بودم که ... با نمایان شدن دیواره ستبر و قلل ارتفاعاتی که در مقابلم قرار داشت، متوجه شدم به رشته جبال عظیمی که نوار مرزی را در بر داشت نزدیک شده ام. طی ماه های گذشته
در یکی از روزهای سرد زمستان سال 1360 به گروه ما ابلاغ گردید که آماده 24 ساعته در گردان هستیم. سعی کردیم که روز را استراحت کنیم تا در صورت ابلاغ ماموریت به مناطق جنگی آمادگی کامل داشته باشیم. آن روز طبق معمول گذشت پاسی از شب گذشته بود. حوالی نیمه شب تلفن به صدا درآمد و از عملیات پایگاه به ما ابلاغ گردید که برای پرواز آماده شده و به ساختمان عملیات برویم. همگی به سرعت آماده شدیم. کیف های پرواز و دیگر وسایل مورد نیاز را چک کردیم و سوار بر مینی بوس عازم محل عملیات شدیم. هوا بسیار سرد بود و هنوز آثار برف و یخ روی زمین مشاهده می شد. باد نسبتا شدیدی می وزید و ابر تمام آسمان را فرا گرفته بود. ب
حمله به قرارگاه سپاه یکم عراق:عملیات والفجرهشت درمنطقه ای به وسعت هشتصد کیلومترشروع شد و به موجب آن بخش وسیعی از خاک دشمن (شهر استراتژیک فاو، کارخانه نمک، پایگاه های موشکی و ساحل خورعبداللّه) به تصرف نیروهای ایران در آمد. این عملیات که به نوبه خود یکی از بزرگ ترین عملیات مشترک ارتش و سپاه به حساب می آمد، باعث از هم پاشیدن و متلاشی شدن 3 تیپ و 6 گردان و کشته و زخمی شدن بیش از صدها تن از نیروهای عراقی شد. این عملیات با هدف کوتاه کردن دست دشمن از آبراه حیاتی خلیج فارس و پاک سازی کامل اروندرود، و دور کردن آتش دشمن از شهرهای مهم آبادان و خرمشهر انجام گرفته بود. در این روز خلبانان شجاع نیروی هوایی ب
سرگردان در آسمان عراق: پاسی از شب گذشته و من هنوز بیدار بودم. به سال آخر دبیرستان فکر می کردم. به یاد روزی که با تعدادی از شاگردان آموزش و پرورش استان تهران به منطقه کوشک نصرت رفته بودیم تا نمایش تیم"اکروجت طلایی" نیروی هوایی را تماشا کنیم. خلبانان نیروی هوایی عملیات جالب و تماشایی به نمایش گذاشتند. دلم می خواست مانند آنها در اوج آسمان به پرواز درآیم. یک سال بعد آرزویم تحقق یافت و من نیز چون آنان به خلبانان نیروی هوایی پیوستم.با صدای زنگ در از خواب بیدار شدم. ساعت 4 صبح بود. پس از پوشیدن لباس پرواز خانه را ترک کردم. در پست فرماندهی نماز صبح در فضایی معنوی به امامت سرگرد اردستانی لیدر دسته پروا
یکى از روزها که خاک ها را به دنبال شقایق هاى پنهان، مى کاویدیم، در اطراف ارتفاع 112 فکه، به پیکر چند شهید برخوردیم که همه شان آرام و زیبا برروى برانکارد خوابیده و شهد شهادت نوشیده بودند. یکى از آنان لباس سبز و زیباى «سپاه» بر تن داشت و با اینکه بیش از ده سال از شهادتش مى گذشت، ولى رنگ سبز لباس او همچنان زیبا و تمیز خود نمایى مى کرد.
شروع کردیم به جستجو میان پیکر شهدا بلکه پلاک و یا کارت شناسایى از آنها بیابیم. دگمه هاى لباس سپاه او را که باز کردیم، متوجه یک گلوله عمل نکرده خمپاره 60 میلیمترى شدیم که مستقیم بر روى بدن او اصابت کرده بود. گلوله خمپاره، کمر شهید و کف برانکارد را سوراج
بهار سال هفتاد و پنج بود که رفته بودم به فکه. منطقه والفجر یک. بچه ها مشغول کار بودند در طى یک هفته اخیر فقطه تکه اى استخوان بدن یک شهید را پیدا کرده بودند. بدون هیچ مشخصه اى. به گفته بچه ها، بعید نبود که پاى شهید یا مجروحى بوده که قطع شده و در میان مین مانده است.
هوا هنوز آنچنان که انتظار مى رفت، گرم نشده بود. سید میرطاهرى که نگاههایش نشان از ناراحتى درونش داشت، منطقه را مى کاوید. معلوم بود از پیدا نشدن شهید، بدجورى خسته است.ناگهان توطئه آغاز شد. رسمى بود که باید اجرا مى شد. «رسم دیرینه» بچه هاى تفحص. اگر چند روز شهید پیدا نشود، یکى از تازه میهمان ها را خاک مى کنند تا به شهدا الت
سوخت گیری هوایی، یکی از با ارزش ترین توانایی های نیروی هوایی به شمار می آید و کمک شایان توجهی به افزایش توان رزمی کرده است. برای اجرای ماموریت های گوناگون، قابلیت فوق العاده ای به هواپیماهای شکاری می بخشد. هواپیماهای شکاری بمب افکن "اف-14" که ماموریت حراست از قلمرو هوایی کشور را به عهده دارند، توانایی انجام سوخت گیری در هوا را دارا می باشند.
12 ساعت بدون فرود، در حال گشت هوایی در طول جنگ تحمیلی، با استفاده از سوخت گیری هوایی در تمام مدت شبانه روز، این امکان فراهم شد که هواپیماهای شکاری بمب افکن، به ویژه هواپیماهای "اف14" بتوانند برای مدت های طولانی در آسمان باقی مانده و به حفاظت از آسمان کشور