در یکی از روزهای سرد زمستان سال 1360 به گروه ما ابلاغ گردید که آماده 24 ساعته در گردان هستیم. سعی کردیم که روز را استراحت کنیم تا در صورت ابلاغ ماموریت به مناطق جنگی آمادگی کامل داشته باشیم. آن روز طبق معمول گذشت پاسی از شب گذشته بود. حوالی نیمه شب تلفن به صدا درآمد و از عملیات پایگاه به ما ابلاغ گردید که برای پرواز آماده شده و به ساختمان عملیات برویم. همگی به سرعت آماده شدیم. کیف های پرواز و دیگر وسایل مورد نیاز را چک کردیم و سوار بر مینی بوس عازم محل عملیات شدیم. هوا بسیار سرد بود و هنوز آثار برف و یخ روی زمین مشاهده می شد. باد نسبتا شدیدی می وزید و ابر تمام آسمان را فرا گرفته بود. بعد از گرفتن دستور ماموریت مبنی بر تخلیه مجروحین از مناطق جنگی، گروهی از افراد به طرف هواپیمایی که از قبل آماده شده بود، رفتند و بقیه برای توجیه ماموریت و کسب اطلاعات لازم مربوط به پرواز و گرفتن گزارش هوای مسیر پرواز و مقصد و سایر اطلاعات و نیز طرح پروازی اقدام نمودند. پس از مدت کوتاهی طرح پرواز آماده شد و توسط افسر عملیات مربوطه تایید شده و به امضا رسید. به اتفاق بقیه به طرف رمپ پروازی حرکت نمودیم و لحظاتی بعد به هواپیما رسیدیم. پس از انجام بازدیدهای خارجی هواپیما و فرم های مربوطه خیلی سریع با هماهنگی برج کنترل مهرآباد، هواپیما را روشن و به طرف ابتدای باند حرکت کردیم. مدت کوتاهی در ابتدای باند برای انجام آخرین بازرسی موتورهای هواپیما تامل نمودیم و بعد از چند لحظه به پرواز درآمدیم. زمان آن رسیده بود که هواپیما را به طرف مسیر مورد نظر هدایت نماییم. اکنون ما وارد ابر شده بودیم. هوا کاملا گرفته بود. ابرهای سی بی در چندین نقطه از مسیر پرواز ما قرار گرفته بودند و این امر سبب تکان های شدید هواپیما می شد. شهرها در مسیر پرواز به منظور پیشگیری از بمباران احتمالی هوایی دشمن، خاموشی را رعایت می کردند و همین باعث شده بود حتی زمانی که از ابرها خارج می شدیم نیز هیچ چیز روی زمین مشاهده نمی شد. به سمت اصفهان در پرواز بودیم. وضعیت جوی بسیار بدی بود و هوای نامساعد هواپیما را به بالا و پایین پرتاب می کرد. رعد و برق شدید ابرها همچنان در اطراف مان ادامه داشت و ناوبر هواپیما مرتبا برای دور زدن ابرهای خطرناک به ما جهت می داد و لحظه ای چشم از رادار بر نمی داشت. شرایط بسیار نامساعد بود. چندین بار تصمیم به بازگشت گرفتیم و زمانی هم در فکر آن بودیم که در فرودگاه اصفهان فرود آییم و بعد از بهتر شدن هوا به ماموریت خود ادامه دهیم. اما با تاکید ستاد تخلیه مجروحین جنگ مبنی بر انتظار مجروحان بد حال و این که در صورت تاخیر امکان مرگ آنان می رفت، بر آن شدیم که با وجود هوای بسیار بد، به هر قیمت که شده خود را به اهواز برسانیم. غرق در این افکار به 50 مایلی شمال غرب اصفهان رسیدیم. با رادار زمینی منطقه تماس گرفتیم و موقعیت خودمان را اعلام نمودیم. از آن جا که خداوند مهربان در همه حال یاور ما بود، در بین دو لایه ابر قرار گرفتیم. یک لایه حدود 1000 پا بالاتر و لایه دیگر در زیر هواپیما بود. ابرها همچنان فعال بودند ولی در ارتفاع ما خطری تهدیدمان نمی کرد. پرواز را ادامه دادیم. در حدود 70 مایلی غرب اصفهان برای مخفی ماندن از دید رادارهای دشمن، ارتفاع را کم کردیم. با توجه به خاموش بودن وسایل کمک ناوبری در منطقه جنوب و غرب، با کوچک ترین غفلتی امکان آن می رفت که موقعیت خود را از دست داده و از مسیر تعیین شده دور شویم. ارتفاع خود را تا 1000 پا بالاتر از زمین کاهش داده، مسیر مورد نظر را حفظ نمودیم و به طرف اهواز ادامه مسیر دادیم. به علت رعایت خاموشی در منطقه و همچنین وجود مه غلیظ، هیچ گونه آثاری از شهر یا فرودگاه دیده نمی شد. هواپیما لحظاتی وارد مه شده و زمانی از آن خارج می شد. جدال برای ماندن یا رفتن، افکار ما را به خود معطوف می داشت. آیا در نزدیکی شهر بودیم؟ اگر بیش از حد به طرف غرب رفته باشیم چه؟ اگر ... سرانجام تماس ما با فرودگاه اهواز برقرار شد و آنها جواب دادند: - شما را در دید نداریم ولی باند برای نشستن آماده است. با تمام دقتی که کرده بودیم، چون در شرایط پرواز با دید چشم قرار نداشتیم تردید و دو دلی عذاب مان می داد. سرانجام با کنترلر فرودگاه تماس گرفتیم و از آنان خواستیم که برای چند لحظه چراغ های باند فرودگاه را روشن نمایند. با چند بار روشن و خاموش شدن چراغ ها، روشنایی بسیار خفیفی را از لابلای ابرهای رقیق که به صورت مه از جلوی هواپیما می گذشتند، مشاهده نمودیم. مطمئن شدیم که به فرودگاه رسیده ایم و برج کنترل با اعلام آخرین اطلاعات درباره وضعیت هوا، سمت باد و باند مورد استفاده فرود را مجاز اعلام کرد. دقایقی بعد هواپیما پس از غرشی بلند بر روی باند درحالی که همچنان باران می بارید فرود آمد. اضطراب و دلهره به پایان رسیده بود و ما زمین را زیر گام های خود حس می کردیم. پرسنل ستاد تخلیه مستقر در اهواز به نزدیک هواپیما آمدند و پس از خوش آمد گویی به ما گفتند: - با توجه به تعداد مجروحین ما چند هواپیمای دیگر نیز از پست فرماندهی تهران و شیراز درخواست نموده ایم. در جواب شان گفتیم: - به محض دریافت درخواست شما، در حداقل زمان ممکن حرکت کردیم، تماس بگیرید و دوباره درخواست هواپیما را پیگیری نمایید. بعد از تماس معلوم شد دو فروند هواپیما از شیراز و تهران عازم منطقه بوده اند اما به دلیل هوای بسیار بد و وجود ابرهای خطرناک در مسیر پرواز، یک فروند از آنها به شیراز مراجعت کرده و دیگری نیز در اصفهان فرود آمده و در انتظار بهبود هوا به سر می برد. وارد سالن ترمینال اهواز شدیم. انبوهی از مجروحین روی برانکاردها خوابیده بودند. منظره عجیبی بود! احساس غریبی داشتیم. این جوانان خالصانه به مصاف دشمن آمده بودند و این گونه شجاعانه شهادت را با آغوش باز پذیرا شده بودند. بر خود می بالیدیم که در چنین شرایط دشواری خود را به این جا رسانیده بودیم تا شاید گروهی از این جوانان مخلص و برومند را از مرگ نجات دهیم. به کمک نفرات مستقر در ستاد تخلیه، در آن هوای سرد و مه آلود بعد از نیمه شب درحالی که همه جا از بارندگی خیس بود، به سرعت کار خود را شروع کردیم. در درجه اول مجروحان بد حال و سپس بقیه را تا حد نهایی گنجایش و ظرفیت هواپیما به داخل آن منتقل نمودیم. حدود ساعت 5/4 بعد از نیمه شب بود که برای پرواز از اهواز به مقصد تهران آماده شدیم. در این حال به ما خبر دادند که هوای تهران رو به وخامت رفته و احتمال ریزش برف وجود دارد. می بایست به سرعت دست به کار می شدیم و قبل از آن که وضعیت هوا از آن چه بود بدتر می شد، مجروحین را به مقصد می رساندیم. هوا بسیار گرفته و شدیدا متلاطم بود. به پرواز درآمدیم. ابرهای خطرناک در مسیر پرواز پراکنده بودند و مرتبا هواپیما را تکان می دادند. حداکثر تلاش به کار برده می شد تا از گردش های تند پرهیز شود و هواپیما به نرمی کنترل گردد. در مسیر برگشت از اصفهان به تهران، با انبوهی از ابرها روبه رو شدیم. لحظات برای ما بسیار ارزش داشت. جان این جوانان برومند به تصمیم گیری دقیق ما بسته بود. در بین راه مجبور شدیم به طرف شرق پرواز کنیم تا بتوانیم توفان و رعد وبرق و توده های عظیم ابرهای خطرناک را دور بزنیم. در فاصله 100 مایلی تهران با مرکز کنترل ترافیک مهرآباد تماس گرفتیم و آنان ضمن اعلام اطلاعات پروازی مورد نیاز و همچنین آمادگی ستاد تخلیه تهران جهت پذیرش مجروحین، اظهار داشتند که ریزش برف خفیف از 10 دقیقه پیش شروع شده است و توصیه نمودند که تصمیم خود را جهت ادامه مسیر یا رفتن به فرودگاه کمکی، اعلام نماییم. درخواست کاهش ارتفاع ما با موافقت روبه رو شد. کم کردن ارتفاع را آغاز نمودیم. اما متاسفانه ابرهای ضخیم همه جا را فرا گرفته بود و هواپیما مرتب به بالا و پایین و چپ و راست منحرف می شد و این امر تکان های شدیدی را نیز به دنبال داشت. در مسیر فرودگاه قرار گرفتیم. چند مایل به ابتدای باند باقی مانده بود که از ابر خارج شدیم ولی ریزش برف مانع از دید کافی بود. می دانستیم که این دقایق بسیار حساس است و آخرین فرصت برای فرود به شمار می آید. برای نشستن آماده شدیم و حدود ساعت 7 صبح باند مهرآباد ظاهر شد و پس از چند لحظه چرخ های هواپیما با لایه ای از برف که سطح باند را پوشانیده بود تماس گرفت. کنترل و هدایت هواپیما روی یک سطح لغزنده کاری بس دشوار و دقیق بود که ما آن را با موفقیت به اتمام رساندیم. پرسنل ستاد تخلیه که خالصانه و بی دریغ با دل و جان کار می کردند و آمبولانس ها با چراغ های چشمک زن در انتظار ما بودند. در این هنگام متوجه شدیم که علیرغم سردی هوا، به علت هیجان ناشی از لحظات فرود، سراپای وجودمان غرق عرق گشته است. بی درنگ مرحله بعدی کار آغاز شد و مجروحین یکی پس از دیگری به آمبولانس ها منتقل شدند و آژیر کشان به طرف بیمارستان هایی که از قبل پذیرش داده بودند، به حرکت درآمدند. دقایقی بعد سر و صداها کم تر شد. درحالی که در آن صبح دم برفی دانه های سپیدی را که بر زمین می نشستند، نظاره می کردیم، خدای بزرگ را به خاطر توفیقی که در اجرای ماموریت نصیب مان کرده بود شکر می نمودیم. به خوبی می دانستیم آن چه که انجام گرفته، خارج از حد متعارف و ظرفیت معمول مهارت و تجربه پروازی ما بود. ما بر این امر واقف بودیم که اگر عشق به نجات آن عزیزان و انگیزه خدمت به انقلاب اسلامی و میهن در همه ما تا حد ایثار و از جان گذشتگی تجلی نکرده بود، نه کنترلر و مسئولین فرودگاه و نه مسئولین عملیات، هیچ کدام جرات صدور اجازه تقرب و فرود در آن شرایط جوی نامساعد را به خود نمی دادند. این اراده و تصمیم قطعی ما برای اجرای ماموریت در دشوارترین و خطرناک ترین شرایط بود که همه را بر آن داشت تا در تمام مراحل پروازی چنین سنگین به ما کمک کنند تا این افتخار را داشته باشیم که جان تعداد زیادی از فرزندان مخلص انقلاب اسلامی را نجات دهیم و یکی از هزاران پروازی را به انجام برسانیم که در طول 8 سال دفاع مقدس برای پشتیبانی از رزمندگان اسلام توسط نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت. |