جبهه جنوب بادها و گرد باد های غبار آلود و وحشتناکی داشت .پهن کردن لباس روی بند ،  عموما جمع کردن نداشت در چشم به هم زدنی باد آنها را با خود می برد و ما به روش های مختلف با این مشکل مبارزه می کردیم .از جمله آنها استفاده از بادشکن و نصب پتو و ایرانیت های فلزی بود و دیگر ، بستن آستین ها از دو طرف بند به یکدیگر ، سنجاق کردن لباس ها به بند ، پهن کردن لباس ها روی تخته و بوته های موچک علفزار و تخته سنگ های کوه ؛ ایرانیت روی تانکر های آب و گلگیر و طاق وسایل نقلیه ، پهن کردن لباس در داخل سنگر و چادر در زمستان که جزو این موارد بود .برای رم نکردن لباس ها نیز وسایل سنگینی مثل اسلحه ، سر نیزه و آجر
پنج شنبه 1389/6/25
ما در منطقه عملیاتی جنوب بودیم که به ما دستور داده شد به قسمت غرب کشور برویم .گردان ما چون زرهی بود خود ر و ها را سوار تریلی نموده و به قصد غرب روانه شد . علت آن این بود که می خواستند در منطقه جنوب ، عملیاتی را تحت عنوان والفجر 8 انجام بدهند و ما جهت گول زدن دشمن به آن منطقه رفتیم .به گردان ما دستور داده شد که در شب ، تردد زیادی داشته باشیم و ما همین کار را انجام می دادیم و دشمن احساس می کرد می خواهد عملیات بشود .لشگر خود را به سمت ما آورد و سلحشوران از سمت جنوب جنوب ؛شروع به عملیات کردند که باعث آزاد سازی منطقه فاو ، کارخانه نمک و قسمت های دیگر گردید و ما را بعد از چند ساعت به منطقه بهمنشیر
پنج شنبه 1389/6/25
تخریب در کردستان تجربه خاصی بود .یکی از آن تجربه ها ؛ تجربه زمین بود .خودی و دشمن دیگر در یافته بودند که در زمین های سخت و سنگلاخ مین کار گذاشتن دشوار است و  مطمئن ترین محل ها برای عبور ؛ راه رفتن داخل شیار و پا روی سنگ ها گذاشتن بود .ولی یکی از بچه های سمج ؛ محل تردد دشمن را با دشواری به هم ریخت .او مسئولیت طاقت فرسای مین گذاری در شیار را به عهده گرفت و تضمین کرد که دیگر دشمن از آن محل عبور نکند یا اینکه آن قدر دلهره در دلش ایجاد شود که تا حد امکان از آن محل عبور نکند ، وی بر خلاف تجربه به دست آمده ، زیر تمام سنگ هایی که به نوعی موقع عبور هر کسی ترجیح می داد روی آن قدم بگذارد و عبور کن
پنج شنبه 1389/6/25
بعد از ساعتی که در خط مقدم بودیم ، به فکر افتادیم برای حل مشکل بی خبری از حوادث ایران و جهان رادیویی تهیه کنیم .  یکی از رزمندگان که در زمینه کارهای الکترونیک سر رشته داشت ، بی سیم ترکش خورده ای را در یک تانک نیم سوخته عراقی پیدا کرد .اول قصد داشت قطعات آن را برای تعمیر بی  سیم های دیگر نگه دارد ، ولی بعد قبول کرد در صورت امکان از آن رادیویی بسازد .البته ما در خط وسیله لحیم کاری و هویه نداشتیم تا سیم ها و قطعات مربوطه را به هم وصل کند .قرار شد از سرب داخل مرمی گلوله به جای قلع استفاده کند و به جای هویه سمبه کلاش را با مالیدن بر سنگ ها و کشیدن به بلوک های سیمانی سنگر نوک تیز کرده و
پنج شنبه 1389/6/25
در عملیات محدود قدس 4 که در تاریخ 2/ 5/ 1364 در منطقه هور الهویزه انجام گرفت ، دشمن پس از سقوط پاسگاهایش و تامین اهداف عملیات توسط ایرانی ها ، به اجرای شدید آتش توپخانه مبادرت ورزید و تردد در منطقه عملیاتی را با اشکال مواجه نمود .در این میان یکی از فرمانده هان عملیاتی فکری ابتکاری به ذهنش خطور کرد و تصمیم گرفت که با استفاده از اسرای عراقی دشمن را فریفته و به یکی از این دو هدف دست یابد ؛ یا نیروهای دشمن را نابود کند ، یا اینکه آتش شدید توپ خانه دشمن را قطع نماید .این فکر را توسط مترجم با تنی چند از اسرای عراقی در میان گذاشت .لحظاتی بعد تعدادی از اسرا به تقاضای همکاری پاسخ مثبت داده و به پای ب
پنج شنبه 1389/6/25
در کردستان ، محور حسن آباد- سنندج ، شبی حسابی شلوغ شد .از هر طرف به سوی پایگاه تیر اندازی می کردند . من خیلی بچه سال بودم .آموزش درست و حسابی هم ندیده بودم .آن قدر ترسیدم که بی اختیار شلوارم خیس شد . فرمانده برای فراری دادن دشمن دستور داد بچه ها سطل سطل بنزین از تانکر بیاورند و از زیر سیم خاردار و لوله فاضلاب توالت صحرایی پایین بریزند و من در این میان مانده بودم که بعد از پایان کار اگر زنده ماندم چگونه و به چه بهانه ای لباسهایم را آب بکشم و... .از ترس و سرما دست و پایم می لرزید .فکر کردم بردن سطل بنزین بهانه خوبی است .سریع به آنها ملحق شدم و سعی کردم هر چه بیشتر خودم را به بنزین آغشته کنم که
پنج شنبه 1389/6/25
قرار بود تویوتایی را از سقز به سنندج ببریم .باران شدید شب قبل باعث شده بود سیم کشی ماشین ازکار بیفتد . باید حتما در تاریکی شب حرکت می کردیم .مشکل اول ، نداشتن چراغ بود که باعث شده بود ماشین های در حال حرکت در جاده آن را نبینند .با نصب فانوس به آیینه بغل تویوتا ، مشکل اول بر طرف شد .کمی که جلو تر رفتیم .باران دوباره شروع کرد به باریدن .طنابی به برف پاک کن بستیم .هر چند دقیقه یک بار طناب را می کشیدیم و باران را از روی شیشه پاک می کردیم .چیزی نگذشت که شیشه یکی از فانوس ها بر اثر شدت باران ترکید .فانوس را به داخل ماشین آوردیم و جلوی شیشه گذاشتیم تا راننده مقابل ما را ببیند .منبع:"فرهنگ جبهه،خلاق
پنج شنبه 1389/6/25
تازه جنگ شروع شده بود .ما نمی دانستیم گرا چیست و اصلا چرا باید گرا گرفت و دیدبان چه وظیفه ای دارد .  بنابر این ما را به درجه دیده بانی مفتخر کرده بودند و از ما می خواستند برویم و گرا بگیریم. ما به میان نیروهای دشمن می رفتیم و محل های استقرار آنها را شناسایی می کردیم و اطلاع می دادیم .اما چون با شیوه های علمی محاسبه و دیدبانی آشنا نبودیم ، کار خوب پیش نمی رفت .یک بار از زبان یکی شنیدم که می گفت یکی از راه های گرا گرفتن ، استفاده از گلوله های فسفری است و دود ناشی از آن گلوله ها باعث گرا گرفتن صحیح می شود .فکر کردم به هر ترتیبی شده در مناطق دشمن دود بلند کنم و به شیوه سرخ پوستی به آن علامت
پنج شنبه 1389/6/25
فرماندهان برای گمراه کردن دشمن و دادن اطلاعات غلط ، هر از گاهی دستوراتی در مورد نوع استقرار سنگر ها و حتی تجهیزات و ماشین های اسقاطی می دادند . مثلا برای اینکه دشمن در عکس برداری های هوایی دچار سر درگمی و اشتباه محاسباتی شود ، مشین های اسقاطی را با نظم و ترتیب و آرایش جنگی پشت خاکریزها می چیدند و حتی تانک های سوخته را در مواضعی قرار می دادند که جلو و آرایش نظامی آن به گونه ای باشد که گویا تانک در سکوی خاصش قرار گرفته است یا با چیدن پلیت های بلامصرف در کف زمین و محوطه اطراف پایگاه وانمود می کردند تجهیزات عجیب و غریبی با آرایش در منطقه مستقر است !گاهی نیز تراورزهای زیادی را در محوطه ای که احتم
پنج شنبه 1389/6/25
برای سر در در گم و ناکام گذاشتن دشمن از درک پیام هایی که با بی سیم رد و بدل می شد ، چه ها از زبان هایی که خود ابداع کرده بودند استفاده می کردند ،  مثلا نیروهای یزدی ، خصوصا بی سیم چی ها زبانی قرار دادی داشتند که در ابتدای هر کلمه ، حرف اول را حذف می کردند و به جای آن حرف "س" را به کار به کار می بردند و در آخر آن کلمه نیز پسوند مدی را اضافه می کردند .به این زبان "سه گم مدی "می گفتند .در عملیات کربلای 5 و بیت المقدس که رمز بی سیم لو رفته بود و بچه ها محاصره شده بودند ، بعضی ها توانستند پیام را منتقل کنند و نجات یابند .در کردستان نیز بچه ها ربان خاصی ابداع کرده بودند به این صورت که به اول ه
پنج شنبه 1389/6/25
X