در سحرگاه تجرد بیکران
چنان مست بر آمدی
بر آستانه خون
چنان مؤمنانه
که تیغها از تماشای عریانی تو
ترسیدند
اما آن دست تیره روز
(اگر چه خدا نیز به خون عاشق تو فکر میکرد)
از غریبی انسان، هیچ نمی دانست
و از لحظه های منتظر بی تو...
ان گاه
زمان تابوتی شد
بر دوش مهربان فرشته ها
و نسیم حقیقت وزید
از سمت گیسوی تو
اینک
هزار سال از خون تو می گذرد
و تو
تیغ خود را غلاف کرده ای
و انسان تنهاست
بر دروازه های جهان
این که هزار سال است
از نیسم یاد تو
گویی روزنی خنده میزند
بر تابناک جان
این صندلی روایت دردی جدید نیست
قد تو سال هاست که دیگر رشید نیست
دیگر به غیر صندلی چرخدار تو
هرگز کسی برای دل تو مرید نیست
یک زخم تازه بر جگرت چنگ می زند
این زخم ها برای تو چیزی جدید نیست
طوفان شده زمانه برای دلت ولی
شکر خدا که قامت سرو تو بید نیست
با چشم خود به سمت شهیدان ببر مرا
این کار از نگاه تو اصلاً بعید نیست
چشمت به قطعه شهدا خیره مانده است
چیزی درون چشم تو غیر از امید نیست
ای اسوه های صبر خدا اجرتان دهد
اجر شما که کم تر از اجر شهید نیست
منبع: کتاب "امواج ارغوانی "
به کوشش : سید ضیاء الدین شفیعی
برگزیده آثار هفدهمین کنگره ی شعر دفاع مقدس
ناشر: بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس
با اولین گلوله
از نزدیک ترین سلاح
جنگ به راحتی شروع می شود
جنگ به راحتی تمام می شود
جنگ که امن شد
از تو، کوچه
میدان از تو تندیس ساختند
و جنگ امن را به موزه بردند
باید باور کنیم
تن تو کفایت کرد
اندام درشت تانک ها
در زمین فرو می رود
و قیافه ی شلیک
از توپ های مرده دور می شود
نام هیچ کوچه ای گلوله
نام هیچ میدانی تانک نیست
باید باور کنیم
تن تو ضد جنگ است
مرز باخیال راحت ایستاده
شب
خودش را نزدیک می کند
و فانوس ها
روی تپه های خاکی غنچه می دهند.
منبع: کتاب "امواج ارغوانی "
به کوشش : سید ضیاء الدین شفیعی
برگزیده آثار هفدهمین کنگره ی شعر دفاع مقدس
ناشر: بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس
خوش به حالت شلمچه
خاطراتت چه زیباست
لحظه ای با تو بودن
بهترین شکل رویاست
دیده ای روی خاکت
آسمانی ترین ها
توی دنیای فانی
جاودانی ترین ها
خورده ای با شقایق
لاله، آلاله پیوند
وه چه زیبا پر از شور
آفریدت خداوند
بی گمان قصه ات را
با گل و خون نوشته است
خاک تو عاری از شک
قطعه ای از بهشت است
منبع: کتاب "امواج ارغوانی "
به کوشش : سید ضیاء الدین شفیعی
برگزیده آثار هفدهمین کنگره ی شعر دفاع مقدس
ناشر: بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس
دارم خودم را توی آغوش تو می بینم
دارند خنثی می کنند این آخرین مین را
تو خواب های خسته ام را در بغل داری
می آورند از جبهه یک تابوت غمگین را
و نیستی و لاشخورها هم چنان هستند
باید برایت باز از این درد بنویسم
لالیی ام را لای پاکت پست خواهم کرد
هر شب که می خوابانمت بر بالش خیسم
دارند خنثی می شوی در غفلت یک شهر
داری مرا گم می شوم پشت هیاهو ها
تو رفته ای ... وزیر باران اشک می ریزم
بیست و سه سال خسته، مثل بچه ترسوها
منبع: کتاب "امواج ارغوانی "
به کوشش : سید ضیاء الدین شفیعی
برگزیده آثار هفدهمین کنگره ی شعر دفاع مقدس
ناشر: بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس