پرنده ها خبرت را به خانه آوردند
پلاک و پیرهنت را نشانه آوردند
و چشم مادر پیرت دوباره روشن شد
شبی که بوی ترا یوسفانه آوردند
برای دخترت آن شب که غرق هذیان بود
گل و عروسک و مهر و ترانه آوردند
نخواستند ببینم تو – که بی تابوت-
نخواستند ببینم – بهانه آوردند –
تو را که روزترین نقطه زمین بودی
به دوش شهر ، غزل خوان، شبانه آوردند !
چقدر عشق تو بر دوش عشق سنگین بود
و شانه های زمین گوییا پر از مین بود
گذشت آن شب باران و آسمان شدنت
ندیدنت – و رفتنت- و جاودان شدنت
شبی به نام تو کردند- کوچه ی ما را
و آتش زدند دوباره دل ثریا را
به جای نام نجیبش به من پدر بدهید
به مادرم که پر از شب شده – سحر بدهید
پدر چگونه شبی پشت مین گمت کردند ؟
تو آسمان شدی و در زمین گمت کردند ؟
چقدر بی تو خیابان شلوغ و آلوده است
دعا بکن که پس از تو پرنده تر بشویم
گناه پر! – و درد پر! از عشق سر بشویم
منبع: کتاب "امواج ارغوانی "
به کوشش : سید ضیاء الدین شفیعی
برگزیده آثار هفدهمین کنگره ی شعر دفاع مقدس
ناشر: بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس