مقاله حاضر کوششی است در بررسی وتحلیل چهره زن در ادبیات داستانی دفاع مقدس، به همین منظور ابتدا مختصری درباره جایگاه زن در ادبیات پایداری جهان وایران مطرح شده سپس بابررسی برخی از داستان های مربوط به دفاع مقدس شخصیت زن مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است.
در ادبیات دفاع مقدس که شرح احوال برون و درون انسان هایی است که برای حفظ شرف و حیثیت و فضایل انسانی در مقابل تجاوزگران به کرامت های انسانی به پا خاسته اند زن نقش برجسته ای دارد. در مقاله، چهار وجه گوناگون از شخصیت زن در ادبیات دفاع مقدس مطرح شده است. آنچه در ادبیات دفاع مقدس چهره زن را از نظایر آن در ادبیات پایداری جهان متمایز می کند پیروی او از حضرت زینب(س) در وقایع کربلاست. دراین راستا ایمان، ظلم ستیزی، ایثارگری وصبوری زن به نحو بسیار شایسته ای در ادبیات دفاع مقدس به نمایش گذاشته شده است. در بخش پایانی مقاله، سخن کوتاهی از آسیب شناسی ادبیات داستانی دفاع مقدس در پیوند باشخصیت زن به میان آنده است که عبارت است از نگاه اسطوره ای به زن وآسیب پذیری زن درجنگ.
1- مقدمه
قلم ها شرح رشادت وایثارگری وظلم ستیزی دلاورانی را که برای حفظ کرامت های انسانی در برابر تجاوزگران و زورگویان به پا خاسته اند، برای پاسخ گویی به آیندگان که برزمین های پر لاله می خرامند و از سرخی زمین می پرسند، به دو صورت ثبت می کنند؛ شکل اول همان ثبت تاریخی وقایع است که علم تاریخ آن را به عهده می گیرد. شکل دوم ثبت هنری وقایع است که بار آن را هنرمندان اعم از شاعران ونویسندگان ونقاشان ونمایشنامه نویسان و ... به دوش می کشند. بخشی را که قلم شاعران ونویسندگان برعهده می گیرند، ادبیات پایداری می نامند. بنابراین ادبیات پایداری، محدوده ای از آثار منظوم ومنثور را در بر می گیرد که بیانگر عاطفی و زیباشناختی مقاومت ها وایثارگری های انسانی و قومی فرد یا گروهی است که برای دفاع از حریم مادی ومعنوی خود در برابر تجاوز فرد یا گروه دیگر به پا خاسته اند.
بااین که در هر دو مکتب تاریخ وهنر موضوع واحدی، یعنی وقایع جنگ توصیف می شود، دیدگاه پیروان دو مکتب از نظر ارزشگذاری برموضوعی که به شکل مکتوب در می آورند فرق می کند. تاریخ از دیدگاه وقایع نگاری به جنگ می نگرد. در مکتب تاریخ نگاری، جنگ از هر نوعی که باشد تاریخ وظیفه خود می داند که کلیه اتفاقات مربوط به آن را ثبت کند. مورخین بدون آن که عواطف خود را در نگارش مسائل دخالت دهند مطابق اسناد موجود واخباری که از افراد معتمد می شنوند ماجراها را همانگونه که رخ داده است ثبت می کنند. تنها احساسی که ممکن است به تاریخ نویس دهد مربوط به جنبه پیروزی جنگ است که تاریخ نویسان هر دو طرف جنگ، با آب و تاب تمام از آن یاد می کنند.
اما از آنجا که زبان شاعرانه وهنرمندانه، زبان هنری و زیباشناختی وآمیخته به عواطف است وقایعی نیز که به وسیله شاعران و نویسندگان مکتوب می شود عاطفی وهنری است. برای هنرمند، تلاش و کوشش هر دو طرف جنگ ارزش یکسانی ندارد. شاعر یا نویسنده ازسخن گفتن درباره کسانی که برپا کننده جنگ هستند نفرت دارد حتی اگر وابسته به جناحی باشند که هنرمند متعلق به آن است. تاریخ نویس به نوشتن و سخن گفتن درباره تعداد کشته شدگان خودی چندان تمایلی نشان نمی دهد گرچه در راه دفاع کشته شده باشند، اما چون نگاه شاعرو نویسنده نگاه عاطفی به جنگ است وقتی از کشته شدگان در راه آزادی و دفاع سخن می گوید و می نویسد باافتخار وسربلندی به گونه ای آن ها را به تصویر می کشد که خواننده را متحول می کند.
در جنگ جزکشتن وکشته شدن چیزی حاصل نمی شود، اما برخی از کشتن ها و کشته شدن ها نسبت به برخی دیگر برتری دارد. جنگ منفور همه انسانهاست، اما کشتن و کشته شدنی که مانع ازبین رفتن فضیلت های انسانی شود ارزشمند است. غالباً آنچه از دیدگاه عاطفی گوینده یا نویسنده اهمیت دارد همین فضیلت های انسانی است که درجنگ به نمایش گذاشته می شود. در مکتب اسلام، قرآن درآیات بسیاری همانند ((وقاتلواهم حتی لاتکون فتنه))(بقره،193)، ملاک ومعیار جنگ را معین می کند. این ها همان معیارهایی است که دفاع مقدس براساس آن شروع شد و براساس آن ادامه یافت و ادبیات نشات گرفته از آن هم تابع همین ملاک ومعیارهاست. ادبیات دفاع مقدس نه ثبت تاریخ است و نه ثبت وقایع جنگ، بلکه شرح احوال درونی وبیرونی زنان ومردانی است که برای حفظ شرف و حیثیت وفضایل انسانی درمقابل تجاوزگران به کرامت های انسانی به پا خاسته اند.
مقاله حاضر کوششی است در بررسی ونمایاندن بازتابی که از "زن" و دلاوری و پاسداری او از کرامت های انسانی در ادبیات داستانی دفاع مقدس جلوه نموده است.
2- ادبیات پایداری و زن
همزمان با دلاورانی که وجودشان همچون سد آهنینی کشور را از هجوم دشمن بیگانه حفظ کرد، شعرا و نویسندگان نیز برای ثبت آن وقایع به منظور رسالت خود قلم بردست گرفتند و به ثبت هنری لحظه به لحظه حقایق تلخ وشیرین هشت سال دفاع مقدس پرداختند و فصل تازه ای بردفتر شعر وادب افزودند که به جزاشعار عاشورایی که ازعمق دل وجان عاشقان دلسوخته وقایع کربلا تراوش یافته بود، در طول ادب فارسی بی نظیر بود. مهمترین دلیلی که بربی نظیری آن می توان گفت، این است که ادبیات دفاع مقدس بیان هنری عشق و ایثارگری هایی که ما به چشم خود آن ها را دیده ایم. جان دادن عاشق در راه وصال معشوق را که بارها در ادبیات غنایی خوانده بودیم اینجا به چشم خود دیدیم و حتی جسم آغشته به خونش را بردوش خود تامزارش حمل کردیم.
حکایت مجنون را از زبان نظامی خوانده بودیم که پدر برای رهایی از عشق لیلی که دامنگیر فرزند شده او را رها می کرد ولی مجنون به زبان حال می گفت:
گرچه ز شراب عشق مستم عاشق تر از این کنم که هستم
یارب تو مرا به روی لیلی هـرلحظـه بـده زیــاده میــلی
ازعمر من آنچه هست برجای بستان و به عمر او درافزای
(لیلی ومجنون،47)
و به قول شهید احمدرضا احدی ((شنیده بودی که عشق لیلی، مجنون بیچاره را آنچنان آواره کرده بود که حتی سخت ترین و موحش ترین بیابان ها را هم برای یافتن لیلی زیر پا گذاشت ولی باور نمی کردی آن عشق این قدر شدت داشته باشد که مجنون بیچاره را به این جزیره بکشاند، جزیره مجنون.)) (جنگ خاطره،136).
شرح رشادت ها و دلاوری های پهلوانانی چون رستم و شیر زنانی چون گردآفرید را که با اعتقاد راسخ برای نجات آیین وکشور خود در برابر اهریمن صفتان ایستادگی می کردند. در شاهنامه از زبان فردوسی خوانده و این گفته او را باور کرده بودیم که می گفت: ((جهان آفرین تا جهان آفرید- سواری چو رستم نیامد پدید))، اما با دیدن دلاوران این زمان که به مقابله با افراسیاب جهانخوار و گرسیوز ریاکار زمانه دست از جان شسته بودند، دیدیم که چه دلیرانی برتر از رستم در زمانه ای که ما به سر می بریم پدید آمده اند و در کنار هریک از آن ها شیر زنی ایستاده است که :
می توان در خشکسالی ها
گرد خرمن
خوشه چینش دید
می توان باکودکی برپشت
در دروزاران و آن گرمای گرم نیمه مرداد
داغ و سوزان وعرق ریزان جبینش دید
می توان در حمله غز یا تتار وترک
در ستیز دشمنان بر پشت زینش دید
(هزاره دوم آهوی کوهی، 73و74)
بخش قابل توجهی از این ادبیات بیانگر ایمان،رشادت، ایثارگری وصبوری زنانی است که گام به گام با مردان در دفاع مقدس پیش رفتند. به طور کلی همچنان که در تمام عرصه های زندگی، زن در کنار مرد ومکمل اوست در جنگ نیز نقش بسزا دارد وگاه حتی دوشادوش مردان می رزمد و به همین نسبت در ادبیات پایداری جهان وجود او نیز بازتاب یافته است.
وابتزاروف شاعر مقاومت بلغارستان در شعری که شب قبل از اعدام برای دلداری همسرش سروده است او را ادامه دهنده راه خود می داند و از همسرش می خواهد خانه را از تفکر او خالی نکند تا اوهم در خواب به دیدارش بیاید. (ر. ک. بررسی تطبیقی موضوعات پایداری، ص19)
شادورپتوفی شاعرمقاومت مجارشمشیرش را که از شادی ولذت جاری او درکنار همسرش خشنود نیست مورد خطاب قرار دهد ودربارۀ نقشی که همسرش درهنگام نیاز وطن به شاندورایفا می کند می گوید:
شادی ما عظیم است
ولذت ما بی پایان
خوشبختی ما درخشان
اما شمشیرمن هیچ راضی نیست
ای شمشیرمن!
اگر وطنم
بازوی مرا لازم دارد
زنم با دست خود، تو را به کمرم می بندد
وبه هنگام وداع می گوید:
بروید با هم وبه هم وفادار بمانید(ر.ک.بررسی تطبیقی موضوعات پایداری،ص19)
درتاریخ ادب فارسی گاه به زنانی برمی خوریم که دربرابرظلم شاهان زبان به اعتراض گشوده اند؛ مانند حکایت پیرزن وسنجردرمخزن الاسرارنظامی:
پیرزنی را ستمی درگرفت دست زد ودامن سنجرگرفت
کای ملک آرزم تو کم دیده ام وز تو همه ساله ستم دیده ام
...ازملکان قوت ویاری رسد از تو به ما بی که چه خواری رسد
(مخز لاسرار،ص91)
اما گروه زیادی ازشاعران ونویسندگان نگرشی منفی نسبت به زن داشته اند یا حداکثرمنزلتی که برای زن قائل بوده اند او را به عنوان معشوق شعرخودبرگزیده اند.
ولی با رویداد دفاع مقدس وپدید آمدن ادبیات خاص آن،نقش زنان با دفاع گره می خورد وزنان نقشی جزآنچه قبلاً داشتند برعهده می گیرند،نقشی که گاه آن ها رابرتراز برخی مردان نشان می دهد:
بیا ای دوست اینجا در وطن باشی
شریک رنج وشادی های من باشی
زنان اینجا چو شیر شرزه کوشند
اگر مردی در اینجا باش وز باش
(هزارۀ دوم آهوی کوهی،142)
اسوۀ زن در دوران دفاع مقدس حضرت زینب(س) است که شعله های خشمش کاخ آرزوهای ستمگران را درهم می کوبد وسخنان کوبنده اش پرده های تزویر را می درد وآن ها را روسیاه تاریخ می گرداند. صبوری حضرت زینب (س)،شاخص ترین ویژگی زن درادبیات دفاع مقدس است:
نوجوان جان سپرد ومادر او جامۀ صبرخویش چاک نکرد
پدرش اشک غم زدیده نریخت برسراز درد ورنج خاک نکرد
همسرش چهره را به پنجه نخست ناشکیبا نشد ز دوری دوست
زآن که دانسته بود کاین همه رنج پی آزادی فرشتۀ اوست
(جای پا،ص111)
3- زن درادبیّات داستانی دفاع مقدس
درادبیات داستانی دفاع مقدس،زن دوشادوش مردان وارد صحنه می شود گاه پا به پای مردان می جنگد، گاه درپشت جبهه در فراهم کردن تدارکات جنگ تلاش می کند وبه طورکلی همانند بسیاری از مردان دفاع مقدس،سیرتکاملی از تبتل تا مقدمات فنا راطی می کند. برخی از جلوه های زن در ادبیات داستانی دفاع مقدس به قرارزیراست:
3-1- زنان آرمانی
درداستانهایی که جنبۀ آرمانی حوادث غلبه می کند،تجربه های داستان نویس نشان دهندۀ آن چیزی نیست که رخ می دهد بلکه نشانگرآن است که بایستی چنین می شد یا حاکی از آرزوی داستان نویس برای آن جنبه های آرمانی است. اما درداستان های دفاع مقدس جنبه های آرمانی به حقیقت پیوسته است.
زن درداستان های دفاع مقدس، مجسمۀ فداکاری وایثاراست. چنان که گاه ازتمام نعمت های زندگی با یک شوهرمعمولی چشم می پوشد وحتی گاه در مقابل مخالفت پدر ومادر خود ایستادگی کرده خواها ازدواج با جانبازی است که گاه دربرخی ازکارهای روزمره نیزنیازمند کمک دیگری است،مانند:"زهرا" درداستان "پرستوها" از"فریدون خلیلی".اما زهرا که پیوند ازدواج خود وآقا مرتضی راپیوند الهی می داند مصمم وجدی است، زیرا او آقای بهشتی را درخواب دیده وآقا"شال سبزرنگش" را که"هدیۀ خداست" به او داده تا به مرتضی بدهد. این"شال سبز" درپایا داستان تعبیربه نصایحی می شود که امام پس از قرائت خطبۀ عقد به آنها توصیه می کند:
"مبارک است. کارایشان برای رضای خدا بود. شما جلب رضای امام زمان(عج) را کردید.شما هم امام زمام (عج) را خوشحال کردید. با هم مهربان باشید. با هم بسازید. با هم دوست باشید. خداوند فرزندان خوبی به شما عنایت کند."(داستان معاصر،ص76).
درداستان"راز دو آینه" معصومه سال ها درجستجوی همسرمفقودش در"بیمارستان های اهواز، اندیشمک، سوسنگرد وهرشهرنزدیک به جبهه، حتی بیمارستان های غرب را تخت به تخت" جستجو می کند. به آسایشگاه جانبازان می رود، نام اسرا را در هلال احمرمرور می کند. ولی هیچ جا نشانی ازاو به دست نمی آورد. با وجود زخم زبان ها وشماتت ها، دست از تلاش برنمی دارد تا اینکه پس از سه سال،زمان بازگشت آزادگان، به امید آن که ازاسرای بی نام و نشان هم دربین آزادگان شاید کسانی باشند چندین بار به فرودگاه می رود. سرانجام یک شب همسرش را درحالی که نه زبانی برای گفتن ونه دستی برای اشاره کردن دارد، درجمع آزادگان می بیند. ذوق زده او را به گوشه ای ازسالن فرودگاه برده به اومی گوید:"من خدا نکند که نگران باشم از دست وبی زبانی تو. تو حتماً درمقابل دشمن حرفی گفته ای که ترکش کینۀ دشمن دهانت رابرده است. توحتماً به قیمت دست هایت کاری کرده ای که دشمن آن ها راازتو ستانده است.اما تودرازای این چیزهای رفتنی برای من ایمان ماندنی ات را آورده ای برای من افتخار آورده ای پس جای شرم نیست، جای افتخاراست هم برای تو در مقابل من وهم برای من در مقابل دیگران."(سانتاماریا، ص265).
درضمن تعریف کردن ها متوجه می شود شوهرش شنوایی خود را هم از دست داده است: "ببینم نکند تو حرف های مرا نمی شنوی... ببین، مرا نگاه کن با اشاره که می فهمی ببین...چرابغض کردی؟...من که دست وزبان داشتنت به چشمم نیامد ناشنوائیت غمگینم می کند؟ تو همین چشم و دل که داری برای محبت دیدن ومهرورزیدن برای من کافیست ... پس گریه نکن. بیا اشکهایت را پاک کنم نگذاراین دو آینۀ من تارشوند."(سانتاماریا، ص269).
زنان آرمانی دفاع مقدس همه جا یارویاور شوهرانشان هستند، حتی آن گاه که شوهر فکرکند سرباز زن است یا معلولیت او برای زن تحمل ناپذیر است آنچنان با ایمان، محبت خود را نسبت به او ابراز می کنند که شوهراز اندیشۀ خود پشیمان می شود. در رمان"گلاب خانم"، فرخنده همسراصغر، وقتی حدس می زند که نابینایی، شوهررااندکی نگران کرده،چنین می گوید:
"یه روز قرآن را آورد، گفت: این چیه؟ رویش دست کشیدم وگفتم: معلوم است قرآن. نمی دونستم برای چی می خواند. به گریه گفت: اصغرخیال می کنی نابیناست دلمو زده؟ گفتم: نزده؟گفت: به این قرآن بعد ازنابیناییت برام عزیزتر شدی. گفتم: نگاه مردمو چه می کنی؟ گفت: می خرم. گفتم: بی قیمت چی؟ گفت: به قیمت نگاه خدا."(گلاب خانم، ص247).
3-2- زنا رزم آرا
دراین بخش، سخن از زنان دلاوری است که همپای برادران خود تفنگ به دست گرفتند و با دشمن روبرو شدند. در داستان"نخل های بی سر"خواهرناصرازاولین زنان رزمنده است که درروزهای اولیۀ که هیچ سلاحی دراختیار جوانان خرمشهری نیست درخرمشهر می ماند ودرمسجد با دوستانش، کوکتل می سازد تا شاید برادرانش با آنها بتوانند یکی دوتفنگ از سربازا عراقی غنیمت بگیرند وبا آن ها بجنگند.(ر.ک.نخل های بی سر، ص42)
درداستان" مرا به نام تو می خوانند" شخصیت اصلی داستان شیرزنی است که ظاهراً همسرش دروقایع سال42 شهید شده واکنون، بیست سال پس ازآن واقعه، یگانه فرزندش شهید می شود. زن به خون فرزند سوگند می خورد که راه او راه ادامه دهد. روز سوم شهادت فرزند است. زن- به شیوۀ تک گویی- درضمن سخن گفتن با فرزند لباس رزم او رابرتن می کند:
"همۀ لرزش دلم ازآن بود که نیایی وهمۀ بی تابی ام ازآن که مبادا گلم که غنچه رفته است گشاده برگردد، پرپرشده، جامه دریده خون به چهره دویده. آن همه دلهره ازآمدن چنین روزی بود. اما دلهره رفت وقتی که روزی اینچینین آمد ودرجایش صبوری نشست ودر کنارش استواری."(سانتاماریا، ص319)
تمام حرکاتی را که فرزند هنگام خداحافظی انجام می داد مو به مو تقلید کرده، راهی مسجد می شود. راه مسجد گل آلود است وگل هایی که به ته کفش می چسبد پوتین های فرزند رابه پای مادرسنگین وراه رفتن دشوارترمی کند، اما عکس شهدا بردرودیوارشوق او راافزون وراهش راهموارمی کند. وقتی به مسجد می رسد درمسجد بسته است. از لوله های تفنگ که از سوراخ سنگرسربیرون کرده اد می فهمد که بچه ها درسنگرند. بچه ها نیز با دیدن زن ازسنگربیرون می آیند. زن می گوید:
"سلام علی های من!خسته نباشید!همین سه نفرید یا کسی هنوزدرسنگرهست؟رضا راهم بگویید بیاید. یادتان هست می گفتید: وقتی علی آمد ماهمه با خیال راحت به خانه مب رفتیم، علی یک تنه کار ده نفررا می کرد.خوب،علی آمده است، حالا بروید یک تفنگ به من بدهید وبروید امشب نوبت پاسداری علی است."(سانتاماریا،ص 324)
3-3- سیرتکاملی زنان
ادبیات دفاع مقدس حکایت سیرتکاملی انسان است. درکنارمردان دفاع مقدس که خود نماد انسان های وارسته وبه خدا پیوسته اند، زنانی هستند که با هرقدمی که مردان درنزدیک شدن به خدا برمیدارند آنها نیز پیش می روند.حکایت مادرناصردررمان"نخل های بی سر"ازاین گونه است.
درداستان"نخل های بی سر"که بیانگروقایعی ازجنگ وآزادسازی خرمشهراست مادرناصرپیوسته نگران فرزندش ناصراست که درصحنه های نبرد با دشمن برای آزاد کردن خرمشهرتلاش می کند.
مادرحتی درابتدا ازرفتن ناصربه جبهه چندان خرسند نیست. او در روزهای آغازجنگ وقتی که دو فرزندش ناصروحسین می خواهند برای مقابله با عراقی ها به دوستان همرزمشا پیوندند می گوید:
"آخه پس این همه سرباز وآژانو می خوان چه کار؟ خب اونا میرن دیگه!"
مادرناصردرشهادت اولین فرزندش که دختر خانواده است چان بیتابی می کند که همه را به گریه وا می دارد. اما پس ازچندی درآن هنگام که فرزند دومش حسین شهید می شود در پاسخ ناصرکه از مادرمی خواهد بیقراری نکند می گوید:"دیشب که گفتم: ننه فدای یه لحظه عمرامام. حسینمو در راه امام حسین(ع) دادم. دیگه هیچ نگران من نباش."(نخلهای بی سر،ص151)
اوج این سیرتکاملی درآنجا آشکارمی شود که فرزند سوم یعنی ناصرکه این همه مادرنگران او بود، شهید می شود. مادرمنتظرتلفن ناصراست. دو سه روز از قراری که ناصر برای تلفن کردن گذاشته، گذاشته است.ناگهان تلفن زنگ می زند ومادرگوشی رابرمی دارد. خرمشهر را به مادر ناصرمی دهد تا زمینه فراهم شود برای خبری که فکرمی کند برای مادرناصرتحمل ناپذیراست.
اما، مادرناصربا شنیدن خبرآزادی خرمشهرپاسخ می دهد:
"دیگه حالا ... اگه ناصرهم ... شهید بشه ... غمی ندارم."
جوابی که صالح دربرابرآن، غافلگیرمی شود وبا شگفتی سوال می کند:"چی؟"
مادراینباراستوار وبا صلابت می گوید:
می گم حالا دیگه اگرناصرهم شهید بشه غمی ندارم."
صالح با شنیدن این سخن، نمی داند چه بگوید. تنها حرفی که درپاسخ مادرناصربرزبان صالح جاری می شود این است که:
" پس ...پس ناصرهم شهید شد."(نخلهای بی سر،ص215)
واین نیست مگر، سیروسلوک عارفانه ای که زنان درطول دفاع مقدس درکنارهمسران وفرزندانشان برای رسیدن به حق می پیمودند وپس از شهادت فرزند وهمسر،آن ها نیزوظیفۀ زینب گونۀ خود را ادا می کردند.
نمونۀ دیگراین سیرتکاملی را در "کوکب خانم"مادرسه شهید درداستان"هفده به علاوۀ سه" می بینیم: درداستان"هفده به علاوۀ سه" کشمکش درونی پیرزنی که سه فرزندش درانقلاب شهید شده اند بسیارزیبا شکل گرفته وموجب شده شخصیتی واقعی جلوه کند. ازیک سو پی به مقام والای شهادت برده ازسوی دیگرخارخاراین اندیشه زبان او رابه فریاد وا می دارد که "آخه ای خدا چرا سهم من این قدرزیاد بود؟ و بخش بسیارمهم دیگری که جای آن درادبیات داستانی دفاع مقدس تا حدودی خالی است نپرداختن به آسیب پذیری زنان درجنگ است.
شاید هیچ کدام ازآسیب های جنگ به اندازۀ آسیبی که دامنگیرزنان می شود وازآن به دیگرگروه ها وشاخه های جامعه سرایت می کند نباشد."زان به عنوان گروهی که حافظ میراث فرهنگی وناقل هنجارها وارزش های انسانی به شمارمی آیند وتعادل وثبات جامعه ونظام فرهنگ پذیری وآموزشی آن با نام آنان رقم می خورد،بیشترین آسیب را ازوقوع بحران های اجتماعی چون جنگ پذیرا می شوند."الحمدالله رشادت های دلاوران دفاع مقدس اجازه نداد فجایعی که دراثرجنگ درافغانستان وبوسنی و ویتنام برسرزن آمد، درحملۀ جنگ افروزان صدمی به ایران رخ دهد.ولی متاسفانه درروزهای آغازجنگ درروستاها وشهرهای مرزی که هیچ آمادگی داشتد حملۀ ناجوانمردانۀ سربازان عراقی آسیب هایی برزنان بی دفاع آن سامان ازقبیل کشتاردست جمعی دختران وزنان ویا زنده به گورجمعی آنان، وارد کرد.
بنابراین برعهدۀ هنرمندان است که درکنارمحققین مردم شناسی به این موضوع بپردازند وبا نوشته های خود آنچنان برسرجنگ افروزا بکوبند تا شاید با دیدن وخواندن مصائبی که براثرجنگ افروزی وآدم کشی آن ها برسرزنان می آید،مستی ناشی از تجاوز وآدم کشی از سرشان بپرد وکسانی را که پیوسته دم از حقوق بشرمی زنند اما،هنگام رخداد جنایت های جنگ افروزان درخواب جهل وغفلت به سرمی برند متنبه سازد.
منابع:
1- قرآن کریم.
2- بهبهانی، سیمین. جای پا، چاپ سوم، تهران، زوار، 1362.
3- تسلیمی،علی. گزاره هایی درادبیات معاصرایران(داستان)،چاپ اول،تهران،اختران،1383
4- جنگ خاطره(میزگردبررسی ادبیات خاطره نویسی رزمندگان جنگ ایران وعراق و رزمندگان فرانسوی جنگ جهانی اول)، چاپ اول، تهران،سوره مهر، 1381.
5- حداد، حسین. داستان معاصروداستان نویسان معاصر، چاپ اول، تهران، مدرسه، 1378.
6- شجاعی، سیدمهدی.سانتاماریا(داستانهای کوتاه)، چاپ دوم، تهران، کتاب، نیسان، 1380.
7- شفیعی کدکنی،محمدرضا.هزاره آهوی کوهی،چاپ سوم، تهران، سخن،1382.
8- فراست، قاسمعلی.گلاب خانم، چاپ سوم،تهران، قدیانی، 1376.
9- فراست، قاسمعای. نخل های بی سر،چاپ اول، تهران، امیرکبیر،1367.
10- کاکایی، عبدالجبار. بررسی تطبیق موضوعات پایداری (درشعرایران وجهان)، چاپ اول، تهران، پالیزان، 1380.
11- مرتوس، جولی ای.زن،جنگ وبحران، ترجمۀ نجله خندق، چاپ اول، تهران، قصه، 83.
12- نظامی، لیلی ومجنون، تصحیح برات زنجانی، چاپ اول، تهران، دانشگاه تهران،1369.
13- نظامی، مخزن الاسرار، تصحیح وتحشیه حسن وحید دستگردی، چاپ دوم، تهران، علمی،1363.