ماندگاری فیزیکی در این ساختار جهانی امریست ناممکن. پس باید راهی برای رهایی از این نابودی در تمامی سطوح زندگی پیدا کرد. اما این ماندگاری اندیشه یک سوی قضیه می باشد. و سوی دیگر آن چیست ؟ و برای چه امریست ؟ و رمز این ماندگاری در چه چیزی است ؟ و خصوصیات آن باید دارای چه توازن و اندازه ای باشد؟ و در این امر تا چه اندازه ای در ذهن و روح جامعه رسوخ پیدا کرده اند؟ این بحث را با اشارات و الگوبرداری از واقعه کربلا مورد بررسی قرار می دهم . که امید بتوانم تا حدودی کمکی باشم در راه این فرهنگ سازی در جامعه . واقعه عاشورا در ظاهر یک واقعه جنگی تاریخ بشریست مانند تمامی وقایع جنگی که در مقطعی آغاز و در مقطعی پایان می پذیرد و بعد از مدتی باید چون دیگر وقایع جنگی به موزه خاطرات منتقل شود و یا بعضی عناصر ابتکاری جنگی آن ، در جنگهای بعدی استفاده شود.
به نام آنکه یگانه گفت بشود و شد. و جهان از عرصه نبود به عرصه بود پا نهاد. و این تولد نمایشی شد از قدرت لایزال او در دیده آنانکه اندیشه می کنند. این اتفاق حکایتی بس طویل از بودنها و از آمدنها و نیامدنها و در نهایت از ماندگاری یادگارها را در زیباترین کتاب نمایش خود برای بشر نگاشت . و آن را به امین ترین خود سپرد تا به امانت در میان مردمان رواج دهد . آنچه در زندگی بشری و تفحصهای او بیشتر به چشم می آید، چگونه جاودانه شدن و ماندگاریست . و شاید این نگرش به خاطر خلیفه الهی بودن انسان است. اما چون ماندگاری فیزیکی در این ساختار جهانی امریست ناممکن. و بنا به حکم ازلی: کل نفس ذاعقه الموت . پس بی شک نابودی ظاهری بر جسمیت و هرآنچه که هست حاکم است . مخصوصاً انسان. پس باید راهی برای رهایی از این نابودی در تمامی سطوح زندگی پیدا کرد. جستجو ها و تفکرات بیشمار، به این پایانه رسیده: که جز به جاودانگی اندیشه و دستاوردهای آن به عنوان جاودانگی نباید به چیز دیگر دستاویز شد. پس برای رهائی از مرگ ظاهری انسان باید در پی جاودانه کردن اندیشه هائی باشد که در طول زمان به دست آورده . اکثر آیات الهی نیز در رمز و کنایه همین زنگ خطر را به صدا در می آورند که در پی جاودانه بودن اندیشه باشید. اما این ماندگاری اندیشه یک سوی قضیه می باشد. و سوی دیگر آن چیست ؟ و برای چه امریست ؟ تاریخ در طول تداوم خود ثابت کرده که اندیشه هائی به تعداد آدمهای آمده و رفته این کره خاکی زائیده شده. ولی مسئله این است چه هجمه ای از این تفکرات توانسته اند خود را بازمانه همساز کنند. تا بی نهایت ماندگاری را حفظ کنند و رمز این ماندگاری در چه چیزی است ؟ و خصوصیات آن باید دارای چه توازن و اندازه ای باشد؟ نکته بعدی این که بسیاری از این اندیشه ها توانسته اند خود را با زمان پیش ببرند. و در هر عصر خودی نشان بدهند. اما آیا تمامیت آنها در یک درجه بندی قرار می گیرند؟ و در این امر تا چه اندازه ای در ذهن و روح جامعه رسوخ پیدا کرده اند؟ و ماندن را به چه بهایی برای خود خریده اند؟ و یا اینکه چه عواملی نجات دهنده یک اندیشه می باشد . و این نکته آخر مهمترین وجه ماندگاری اندیشه است که در ادامه بحث به آن خواهیم پرداخت. هر اندیشه ای زمانی می تواند پا به عرصه وجود بگذارد که، راهی را برای خروج از تاریکی بدون، پیدا کند. و معمول بر این است که بازکردن هر راهی جبراً منتهی به ویرانی راهی دیگر می شود. در شکل ساده تر باید چیزی در هم شکسته شود تا شکلی تازه سر از تخم بیرون آورد. اندیشه هائیکه به نوعی تاریخ زندگی بشری را به شدت تحت تاثیر خود قرارداده اند و آن را دچار تحول و دگرگونی کرده اند. خود در پی یک تحول و انقلاب عظیم متولد شده اند. و به معنائی ، اتفاقی شگرف رخ داده تا آن نگاه ، با آن زاویه خاص که تاثیر گذار بر همه رفتارهای اجتماعی بشر بوده پا به عرصه وجود نهاده . چون مبحث صحبت درباره فرهنگ ایثار و شهادت و چگـونـه بیـان کـردن آن بـا زبـان نمـایشی می باشد . من این بحث را با اشارات و الگوبرداری از واقعه کربلا مورد بررسی قرار می دهم . که امید بتوانم تا حدودی کمکی باشم در راه این فرهنگ سازی در جامعه . واقعه عاشورا در ظاهر یک واقعه جنگی تاریخ بشریست مانند تمامی وقایع جنگی که در مقطعی آغاز و در مقطعی پایان می پذیرد و بعد از مدتی باید چون دیگر وقایع جنگی به موزه خاطرات منتقل شود و یا بعضی عناصر ابتکاری جنگی آن ، در جنگهای بعدی استفاده شود. اما میبینم که در واقعیت این چنین نمی شود . و این واقعه شکلی کلی تر و جهان شمولی تری به خود میگیرد و در تمامی طول تاریخ همراه اندیشه بشری حرکت می کند. چرا؟ و این همان سئوالی است کـه اگـر پـاسخ صحیحی به آن داده شـود. خود راه گشـای ایـن مبحث خـواهد بـود که چگـونه می توانم فرهنگ ایثار و شهادت را به دور از هرگونه شعار و دافعه در متن ادبیات نمایشی و در نهایت در اجراهای آن به دست آوریم . واقعه عاشورا به قضاوت تاریخ اتفاقی نیست که در یک بامداد رخ داده و در یک غروب پایان پذیرفته باشد . زیرا اثرات فرهنگی آن دقیقاً بعد از پایان این نبرد خود را آشکار می کند و در ادامه اسارت حقایق تازه تر چون سبزه بعد از زمستان از عمق ذهن های سنگ شده خود را نشان میدهند. و برای دریافت این دست آوردها باید نخست سر وقت آدمهای این حادثه رفت. که چگونه درگیر شدند؟ و در این درگیر شدن بیشتر به چه اندیشیدند؟ و این اندیشیدن را در آن برهه چگونه به نمایش گذاشتند ؟ آیا اینان از آن دست مردمانی هستند که به چاه روز مرگی افتاده باشند و از سر ناچاری تن به درگیری داده باشند؟ یا اینکه عمق بازنگری و نمایش رسالت اولیه را احساس کردند؟ که اگر این باشد ! ؟ پس به نوعی نیز تکلیفی برای ما باقی ماندگان عرصه هشت سال دفاع مقدس تعیین کرده اند. به قضاوت مقتل نویسان و وقایع نگاران این نکته آنان از سر ناچاری درگیر این ماجرا شده اند. از آغاز مردود اعلام می شود. زیرا آدمها به اختیار این قضیه را پذیرا می شوند و می پذیرند که مرگ را راحت قبول کنند تا اندیشه ای پایدار بماند و خـود رهبر کربـلا نیـز در آغـازین سخن خـود به این نکته اشاره دارد که : اگر دین جدم جز به کشته شدن من پا نمی گیرد پس ای شمشیرها مرا دریابد و یا مرا در میان گیرد. خوب رهبریت این نهضت، خود در پی جاودانه کردن اندیشه ای است که پیش از او پا به عرصه وجود نهاده و برای گسترش این اندیشه چه کسانی زخم خورده اند و چه سرمایه هائی هزینه شده است . و کمی دورتر را که نگاه می کنیم می بینیم که کلیت این جریان به اصل و مبدائی بر میگردد که سرچشمه آفرینش است و در واقع این اپیزود اول است و مهم ترین وجه این واقعه فرهنگ در اپیزود دوم می باشد. و آن اینکه این جریان فکری که متولـد شده در طول رشد خـود بـا چه عـارضه هـا و بلایایی دست به گریبان است که باید برای رفع آنها چاره اندیشی بشود. که اگر غیر از این باشد تمامی زحمات بی حاصل جلوه خواهد کرد. اگر عاشورا به عنوان یک الگو در مورد فرهنگ شهادت و حفظ آرمـانهـا مدنظر باشد که هست ! می بینم که از همان لحظات پایانی واقعه، این تبلیغ توسط آدمهای باقی مانده شروع می شود. حتی نخستین این تبلیغات ، برای کسانی است که خود شاهد این جریان بوده اند. یعنی در کوره این ماجرا دست و پا میزده اند. حال چه در جبهه مخالف و چه جبهه موافق ولی دور از آتش درگیری . اینجا ناچارم که به اتفاقات مشترک بین واقعه کربلا و جریان هشت سال دفاع مقدس بپردازم . تا در پایان که نتیجه گیری این بحث پایان می پذیرد قضیه ملموس تر شود . در کتاب « تکلیف است برادر » و یا « بمو » و « صاعقه » از انتشارات بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس بحث هائی وجود دارد که جای تحمل و تعمق بیشتری را می طلبد و محور آن بحثها به آغاز جنگ تحمیلی سپاه که تازه شکل گرفته بر می گردد که سپاه تازه شکل گرفته برای جذب نیرو در دفاع از آرمانهائی که خود این ملت برای به دست آوردنش چه رنجهایی را تحمل کرده دچار چه مشکلاتی می شود . و حتی در تهیه مهمات برای دفاع نیز طوری با آنها برخوردمی شود که گویی یک نیروی خارجی و غیر ایرانی درگیر این قضایا می باشد. در بدو ورود حسین ابن علی نیز این تبلیغ پخش و منتشر می شود که حسین و یارانش نیروهای خارجی هستند و خود ابا عبدا... به ناچار در طول سفر خود به هر جا که می رسد و با هر کاروانی که برخورد می کند درباره نهضت خود بحث و گفتگو را آغاز می کند تا ضمن تفهیم رسالت حرکت خود از آنها می خواهد در کمال آزاد فکری با این نهضت همکاری کنند و بعد مشخص می شود خیلی از کسانیکه سر به سجده دارند حسین ابن علی را مسلمان نمی دانند و شاید این قضیه را هم کم و بیش شنیده و یا خواهد باشید که : زمانیکه حضرت علی (ع) در محراب ضربت می خورد بسیاری بانگ می کنند که مگر علی هم نماز می خوانده خوب این نتیجه درست تبلیغ کردن دشمن می باشدو رمز پیروزی او. در واقعه خرمشهر و زمانیکه دست شهید جهان آرا برای دریافت کمک از هر سویی کوتاه می شود بنا به روایت اشخاص باقی مانده و بنا به اسناد منتشر شده ، ایشان ناچار می شود تا از حربه تبلیغی پیشوایان مذهبی خود الهام گرفته و عمل نماید. پس تعدادی از خواهران خرمشهری را مامور می کند تا به حضور حضرت امام برسند و صدای مظلومیت خرمشهر را بگوش ایشان برسانند . این خواهران مامور می شوند در طی مسیر خرمشهر تا تهران در هر جا که صلاح دانستند این صدای مظلومیت را حتی در نماز جمعه بگویند تا شاید کمکی برسد و شهر از سقوط نجات پیدا کند . و اگر نگاهی نمایشی به این قضیه فوق داشته باشیم می بینیم که این تبلیغ و افشاگریها در چهار چوب یک تئاتر خیابانی و یا نقالی برای خود جا و مکان باز می کند و قابل عرضه در این ژانـرهـا می شود. همچنانکه حضرت زینب (س) نیز در حرکت کاروان بعد از واقعه کربلا شروع به افشاگری و بیان اهداف حرکتی برادرش می کند تازه آن وقت است که مردم هوشیار می شوند که چه فاجعه ای اتفاق افتاده کـه بـه دنبـال ایتن افشاگریها در طول زمان نهضت های خون خواهی حسین ابن علی شکل می گیرد. بیان این قضیه و ماندگاری آن به علت این است که این قضیه شکلی نمایشی و سنتی به خود می گیرد و از تمامیت امکان های نمایشی مرسوم برای بیان واقعه کمک گرفته می شود و چون این جریان در بطن مردمی رسوخ پیدا می کند. در واگویی قصه های کربلا خود مردم نویسنده، کارگردان و بازیگر آن می شوند. چون یک آئین و این آئین به بهانه های مختلف اجرا و در اذهان جا می گیرد . تلخی قضیه خرمشهر و شاید بیشتر نقاط مرزی ایران در اوائل دفاع ، آن زمان شدت می گیرد که در گرماگرم نبرد، این دفاع نه تنها توسط دشمن کم رنگ جلوه داده می شد بلکه شاید بسیاری از دوستان هم ناخواسته به این آتش هیزم اضافه می کردند. به نحوی که گاهی این شک به وجود می آمد که این یک جنگ واقعی است یا یک درگیری ساده مرزی؟